سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

سپهر بزرگمرد کوچک

مادر یعنی...

مادر یعنی به تعداد روزهای گذشته تو صبوری!
 به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!
 وبه تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو،بیداری...! 
 روز مادر وروز زن مبارک.
31 فروردين 1393

پیشرفت های آقا سپهر

سپهر گلم ؛ هنوز راه نمیری و هیچ علاقه ای هم نداری که راه بری هر چند من عجله ای ندارم چون می دونم باید بیشتر از الان همه جا دنبالت باشم تا مشکلی برات پیش نیاد. لباسات رو میشناسی و می دونی چه لباسی رو باید چطوری بپوشی. کلاه رو با خشونت میذاری رو سرت ولی موفق نمیشی درست بذاری سرت و اعصابت خرد میشه. جوراب رو به سمت پاهات میبری تا بپوشی اما کفش هات رو اکثراً از پات درمیاری دایره لغاتت هم تشکیل میشه از : - هَد (برق) که همیشه باید کلید برق رو شما بزنی - هَدا (هوا) - آپ (آب) و هر نوع مایع خوراکی و شیر آب که اگه هر جایی ببینی من اسیر میشم - هَم (انواع خوردنی) هر وقت هر چی میخوری رو با بقیه شریک میشی. به ز...
29 فروردين 1393

گذر این روزها

عزیز دل مامان دیشب عروسی عمو سینا دوست خوب بابا جواد بود. به شما خیلی خوش گذشت. همش دست میزدی و می رقصیدی مامان فدات بشه با اینکه خیلی دیر وقت بود و شما هم حسابی خواب داشتی اما صبوری کردی. مامان و بابا از شما متشکرن جونم برات بگه که دوباره بردیمت آرایشگاه و موهات رو اصلاح کردیم. این شد 3 بار با اینکه هنوز هم دوست دارم موهات بلند بشه اما به مرحله ای رسید که نمیشد تحمل کرد. همش شلخته بودی انگار از شیطنتت هر چی بگم کم گفتم. نصف روزت رو ، روی کابینت یا توی کابینت سر میکنی سپهر داری چی کار میکنی ؟ مامان ولم کن ، نمی بینی سرم شلوغه آخه توی هوای خوب بهار هم رفتیم پارک ، اما شما نرسیده خوابیدی 13...
28 فروردين 1393

روزهایی که گذشت ...

عزیز دل مامان مدت زمان طولانیه که نتونستم وبلاگت رو آپ کنم. روزهای سختی رو باهم گذروندیم. فوت پدرجون،بیماری باباجواد،جراحی دایی جون،فوت بابابزرگ و اتفاق های ناخوشایند دیگه که شکر خدا از سر گذروندیم. امیدوارم توی این سال جدید روزهای خوبی در انتظارمون باشه،روزهایی سرشار از شادی و سلامتی. پسر ١سال و ٢٠روزه من،مهمونی تولدت خوب برگذار شد. شب اول عمه ها بودن شب بعدش خونه پدرجون با حضور خاله ها و دایی ها شب سوم هم با عمو مهدی و زن عمو فقط فرصت کردم تقویم هات رو چاپ کنم و به مهمونا بدم که البته با استقبال گرمی روبرو شد. همه خیلی خوششون اومد. ببخش که نتونستم برات جشن بگیرم. توی همین دورهمی هم هممون اشک تو چشممون بو...
10 فروردين 1393
1